کمکم کنید


متن پرسش 1403/09/23
سلام تورو خدا ب من کمک کنید خانمی سی ودو ساله ام و یکبار ازدواج کردم با کسی ک عاشقانه دوسش داشتم و واقعا میمردم براش و بنا ب دلایلی ک وجود داشت ایشون کارنمیکردن و خواهراش تو زندگی ما دخالت میکردن و من همیشه تو خونشون کاراشون. انجام میدادم و ازمادرش مراقبت میکردم و و و و ی دور وسایل خونه رو فروخت و بیرونم کرد با پلیس و باردوم ک اشتی کردیم رفتیم سر زندگیمون اواخر با تلاشای خودم کارپیدا کرد ولی همچنان خاهراش و پدرش اذیت میکردن من واقعا حالم خوب نبود و کلافه شده بودم و دارومصرف میکردم کلونازپام ک اصن نمیفهمیدم دورم چ خبره یا دارم چ غلطی میکنم وشروع کردم رفتم تو فیس بوک و ب این پسرو اون پسر پیام دادن و خیلی کارای اشتباه و درنهایت از شوهرم جدا شدیم توافقی و من همه چیزو بخشیدم. و بعد برگشتم شهرخودم و سه سال تمام افسردگی گرفتم گفتم تورو خدا ببیا برگردیم ب هم هربار قبول نکرد یبار گفت داداشم مریضه باید مراقبت کنم یبار گفت پول ندارم ک البته خونشونو فروخته بود و پولای اونو هم خرجکرده بود خلاصه ک نیومد ازدواج کنیم ولی چند باردیدمش تو این سه سال ومن رفتم سرکار تو تهران توی ی شرکت نفت کارپیدا کردم و مشغول شدم و ب خانوادم کمک میکردم اینم بگم ک من بچه کوچیک خانوادم و ب تمام خانوادم کمک میکردم ولی پشت سر من خیلی حرف و تهمتا زده بودن و من همچنان تو اون دوران داروهای ضدافسردگی ترانکوپین و زولپیدم و ی دارو دیگه رو مصرف میکردم خلاصه ک چون واقعا از وضعیت خسته بودم با ی اقایی ک اهل ترکیه بودن مجازی اشنا شدم و بعد ازیبار هم رو دیدن اومدن و نامزد کردیم و الانم ده ماهه ک ازدواج کردم اینو بگم همسرجدیدم ب من نگفته بود ک سرطان بیضه داشته و تخلیه کرده یکی از بیضه هاش رو و اهل قماره بحدی ک بدهیای زیادی ب بار اورده و حتی حلقه ازدواجمونو هم فروخت و سیگار زیاد میکشه ب حدی ک دندوناش زرد و سیاه شدن و افتادن ولی کارمیکنه و هربار قول میده ک دیگه قمارنکنه باز قمارمیکننه یعنی میخام بگم این همسرم هم خیلی باگ ها داره تا اینکه من چند روزه فهمیدم ک برادرشوهر سابقم فوت شده و من خوب خیلی ناراحت شدم گفتم با خط ایرانم ب همسر سابقم پیام بدم و تسلیت بگم و اینکارم کردم همسر سابقم نمیدونه من ازدواج کردم و بش نگفتم چون واقعا دوسش دارم نمیخاستم بدونه که ناراحت بشه ب من گفت که توروخدا برگرد با هم ازدواج کنیم دوباره من الان میرم سرکار تغییر کردم و و ...من نتونستم بگم بش ک ازدواج کردم و الان واقعا واقعا واقعا من ناراحتم ازاینکه عجولانه مجددا ازدواج کردم و همسر جدیدم اینجوریه و من حتی یک حساب بانکی تو کشور ترکیه ندارم و خب از طرفی هم من همسر سابقم رو دوست دارم و واقعا نمیدونم چ غلطی بکنم وحشتناک دچار سردرگمی و پوچی هستم توروخدا راهنماییم کنید

پاسخ مشاور 1403/12/09

سلام، با توجه به وضعیت پیچیده و احساسی که در آن قرار دارید، خیلی مهم است که با دقت و آرامش درباره راه‌های پیش روی خود فکر کنید. در این شرایط چند نکته برای راهنمایی شما دارم:

1. خودآگاهی و شناخت احساسات:


  • احساسات خود را شناسایی کنید: در مورد عشق به همسر سابق و عدم اطمینان به همسر جدید خود فکر کنید. نوشتن افکار و احساسات می‌تواند به شما کمک کند تا بهتر بفهمید که در حال حاضر در دل و ذهن شما چه می‌گذرد.

2. ارتباطات:


  • گفت‌وگو با همسر جدید: برای روشن کردن کارها و وضعیت زندگی‌تان نیاز به گفت‌وگوی صادقانه با همسر جدید خود دارید. این موضوعات شامل مشکلات مالی، قمار و عادات نامناسب اوست. چرا که ممکن است به رابطه شما آسیب برساند.

  • گفت‌وگو با همسر سابق: اگر احساس می‌کنید که به همسر سابق خود علاقه‌ دارید، باید به این فکر کنید که آیا مایلید رابطه را دوباره آغاز کنید یا خیر. بنابر این، باید با او صادق باشید.

3. حمایت روانی:


  • مشاوره: صحبت کردن با یک مشاور متخصص می‌تواند به شما کمک کند تا احساسات و تفکرات خود را تجزیه و تحلیل کنید. این کار به شما کمک می‌کند تا مسیر خود را در زندگی مشخص کنید.

4. تمرکز بر خود:


  • فعالیت‌های مثبت: مشغول شدن به فعالیت‌هایی که به شما کمک می‌کنند تا روحیه‌تان را بازیابی کنید، مانند ورزش، هنر یا یادگیری مهارت‌های جدید.

  • خودمراقبتی: از خودتان مراقبت کنید و به بهبود سلامتی جسمی و روانی خود بپردازید.

5. تصمیم‌گیری:


  • بررسی عواقب: باید بررسی کنید که هر کدام از مسیرهایی که در پیش دارید چه عواقبی برای شما و دیگران به همراه خواهد داشت. این تصمیمات باید بر اساس خواسته‌های واقعی و نه فقط بر اساس احساسات لحظه‌ای شما باشد.

6. تدوین برنامه:


  • هدف‌گذاری برای آینده: برنامه‌ای برای آنچه می‌خواهید برای آینده‌تان انجام دهید، تنظیم کنید. این شامل مالی، اجتماعی و عاطفی می‌شود.

سختی‌های زندگی می‌تواند احساس سردرگمی و پوچی را به همراه داشته باشد، اما با درک عمیق‌تر از وضعیت کنونی و استفاده از کمک‌های موجود می‌توان مسیر بهتری برای آینده‌تان پیدا کرد. همیشه در یاد داشته باشید که برای پیشرفت باید بر روی خود و نیازهای‌تان تمرکز کنید.



مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی روان نت استفاده نمایید
طراحی سایت کسب و کار
اگر هنوز برای کسب و کارتان وب سایتی طراحی نکرده اید، این کار را به تیم با تجربه روان نت بسپارید طراحی سایت
مشاوره شغلی رایگان
اگر به مشاوره شغلی، اقتصادی و یا مالی نیازمندید، این فرصت را از دست ندهید. مشاوره شغلی
حمایت مالی
پاسخ این مشاوره برای شما مفید بود؟ در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 10000 تومان از تیم روان نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
روانشناسی خانواده
مشاوره های مرتبط
مادرم با من خیلی بد رفتار میکند
من مامانمو دوست دارم خیلی هم دوستش دارم ولی خیلی بد با من رفتار میکنه نمیدونم شاید حسودیش میشه به رفتار من با بابام یا هر چیزی ولی حتی میره میشینه زیر گوش بابام هم از من بد میگه من سال کنکورمه و خیلی داره اذیتم میکنه بهش هم که میگم منو دست میندازه میگه اینه فقط بهونته که امسال کنکور قبول نشدی بگی ای ...

ازدواج
۲سال نامزادی۸سال دوستی بخاطر اختلاف زیاد بهم خورد پسره پشت سرشم نگاه نکرد خانوادشم از خدا خواسته

خانوادگی
در رابطه با روابطم با خواهرم و کل اعضای خانوادم مشکل دارم.

نمیتونم‌اون‌چیزی که تو درونم‌هست رو به کسی بگم دلم‌میخواد بگم ولی هیچی رو نمیتونم بگم
سلام پسر هستم ۱۷ سالمه از ۴ سالگی که یادم میاد از دست بابام کتک خوردم و با کتک بزرگ شدم مادرم هم همیشه از لحاض روانی و ذهنی منو اذیت میکرده طوری که احساس میکنم از اذیت کردن من لذت میبرده من اصلا نمیتونم اون‌چیزی که در درونم هست رو به کسی بگم یا با کسی درد و دل کنم با تمام وجود دلم‌میخواد خودمو خالی ...

خط گوشی نمیخرن
من یک دختر ۱۴ ساله هستم گوشی دارم خطم کار نمیکنه به مامان بابام میگم خط جدیدی برام بگیرن نمیگیرن یه راه حل جلوم بزارید

کنترول هیاجان و سواد مالی

میخوام از همسرم جدا بشم
میخوام از همسرم جدا بشم دو ماهه ازدواج کردیم و هر روز دارم بیشتر مطمئن میشم که مناسب هم نبودیم

خانواده
۱۹ سالمه ی ماه دیگه باید برم دانشگاه خانواده‌ام نمیزارن تنها برم بیرون نمی‌دونم باید چیکار کنم تا درست بشه و بفهمند دیگه بزرگ شدم و اصلا این کارشون درست نیست

خیانت
سلام وقت بخیر خانوم ۲۵ ساله هست۷ سال از زندگی مشترکم میگذره تو این ۷ سال خانواده همسرم بشدت اذیتم کردن هرجور ک فکرشو بکنید بعد ۳ سال از زندگی خدا بهم یه دختر داده الان ۴ سالشه من با کم و زیاد شوهرم ساختم تو زندگی خیلی سختی کشیدم باهاش از نظر مالی بخاطر ندونم کاری هاش خیلی اذیت شدم و ضرر کردیم همش ...

خانواده همسر
سلام من خانم۲۷ساله هستم که ۱سال ازدواج کردم و ۲سال قبلش هم نامزد و عقد در این مدت خانواده همسرم بشدت با من بد رفتی و هر بار تو مهمونی ها تیکه و کنایه و برادر شوهر دوقلو با همسرم دارم که خیلی حسود از خراب کردن من تو جم و پشت سرم حرف زدن اصلا دریغ نمیکنه اون حتی شب عروسی مارو هم با دعوا خراب کرد و این ...