نمیتونم‌اون‌چیزی که تو درونم‌هست رو به کسی بگم دلم‌میخواد بگم ولی هیچی رو نمیتونم بگم


تهران
17 سال
خواندن و نوشتن
الکتروتکنیک_برق صنعتی و ساختمان
برونگرا
زیاد
مرد
مجرد
جسمی
بهش کم فکر کردم شاید برقکار
جغرافیا
فارسی و عربی
متن پرسش 1403/09/26
سلام پسر هستم ۱۷ سالمه از ۴ سالگی که یادم میاد از دست بابام کتک خوردم و با کتک بزرگ شدم مادرم هم همیشه از لحاض روانی و ذهنی منو اذیت میکرده طوری که احساس میکنم از اذیت کردن من لذت میبرده من اصلا نمیتونم اون‌چیزی که در درونم هست رو به کسی بگم یا با کسی درد و دل کنم با تمام وجود دلم‌میخواد خودمو خالی کنم ولی اصلا نمیتونم انگاری هرچیزی که میاد درونم دیگه بیرون‌نمیره و همونجا میمونه وقتی که بچه بودم تو دعوا هایی که تو خونمون بوجود میومد خودمو مقصر میدونستم ولی الان‌دیگه اینطوری نیستم و خودمو مقصر نمیدونم من حتی اگر جلوی بهترین مشاور هم بشینم بازم نمیتونم اون‌چیزی که منو آزار میده و ذهنمو مختل کرده رو بگم خودم دلم‌میخواد بگم ولی نمیتونم‌انگاری ذهنم الکی پر شده ولی اینطوری نیست
یک داداش ۸ ساله هم دارم که از کوچیکترین کاری که میکنه عصبانی میشمو و پرخاش میکنم ولی ۱۰ ثانیه بعدش عضاب وجدان میگیرم و میگم این بچست چه میفهمه اخه یجورایی داره داداشم عین من بزرگ میشه و این خیلی منو اذیت میکنه دوبار هم اقدام به خودکشی کردم ولی اتفاقی برام‌نیفتاد یک بار توی ۱۰ سالگی بود که کل قرصای یخچالو خالی کردم و همرو خوردم تا خودمو بکشم ولی اتفاقی نیفتاد یک بار هم توی ۱۲ سالگی این کارو کردم من با این سن هنوز که هنوزه گاهی اوغات باز از بابام کتک میخورم و خیلی سریع و زود گریم میگیره و اصلا اصلا رابطه خوبی با بابام‌ندارم حتی نمیتونم دو کلام باهاش صحبت کنم حتی چند بار تو ذهنم‌اومده که موقع دعوا هامون یک‌چیز تیز تو بدنش فرو کنم‌و کارشو تموم‌کنم یا حتی زخمی کنم و بهش آسیب بزنم حتی فکر کردن به این موضوع هم‌هیچ عضاب وجدانی برام‌نداره امید وارم بتونید حد اقل کمک رو بهم بکنید ممنونم

پاسخ مشاور 1403/12/09

متاسفم که چنین تجربه‌های سختی رو داری. به نظر می‌رسد که شما با چالش‌های عمیقی در زمینه روابط خانوادگی و احساسات خود مواجه هستید. این احساسات می‌توانند بسیار طاقت‌فرسا باشند و به‌طور ویژه وقتی که با آزارهای جسمی و روانی در دوران کودکی روبه‌رو بوده‌اید، وضعیت برایتان دشوارتر می‌شود.

چند نکته برای کمک به خودتان:



  1. گفتگو با یک متخصص: اگرچه که احساس می‌کنید نمی‌توانید با مشاور صحبت کنید، اما گاهی اوقات پیدا کردن فردی که احساس راحتی با او دارید، می‌تواند به شما کمک کند. به صورت تدریجی می‌توانید احساساتتان را بیان کنید. شاید نوشتن آنچه در ذهن شما می‌گذرد و سپس به اشتراک گذاشتن آن با مشاور، راه خوبی باشد.




  2. تکنیک‌های آرامش‌بخشی: استفاده از فنون تنفس عمیق، مدیتیشن یا یوگا می‌تواند به شما کمک کند تا در مواقعی که عصبی می‌شوید، خودتان را کنترل کنید و آرامش بگیرید.




  3. حمایت از خود: با پیدا کردن فعالیت‌هایی که به شما احساس خوبی می‌دهند (مانند ورزش، هنر، یا موسیقی)، می‌توانید کمی از بار ذهنی خود کم کنید.




  4. افکار منفی: به یاد داشته باشید که احساساتی مثل عصبانیت و ناامیدی طبیعی است، اما می‌توانید تلاش کنید که این احساسات را مدیریت کنید و به جای واکنشی بودن، دست به اقدام‌های مثبت بزنید.




  5. پذیرش احساسات: یاد بگیرید که احساسات خود را بپذیرید. هر احساس، چه منفی و چه مثبت، بخشی از تجربه انسانی شماست و قبول کردن آنها می‌تواند باعث کاهش فشار شود.



نکته مهم: اگر احساس می‌کنید که خودکشی یک گزینه برای شماست یا احساسات خطرناکی نسبت به خود یا دیگران دارید، حتماً باید به یک مرکز مشاوره یا پزشک متخصص مراجعه کنید. زندگی شما ارزشمند است و کمک کردن به شما لازم است.

لطفاً بیشتر از خودتان مراقبت کنید و اهمیت به جستجوی کمک را فراموش نکنید.



مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی روان نت استفاده نمایید
طراحی سایت کسب و کار
اگر هنوز برای کسب و کارتان وب سایتی طراحی نکرده اید، این کار را به تیم با تجربه روان نت بسپارید طراحی سایت
مشاوره شغلی رایگان
اگر به مشاوره شغلی، اقتصادی و یا مالی نیازمندید، این فرصت را از دست ندهید. مشاوره شغلی
حمایت مالی
پاسخ این مشاوره برای شما مفید بود؟ در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 10000 تومان از تیم روان نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
روانشناسی خانواده
مشاوره های مرتبط
مادرم با من خیلی بد رفتار میکند
من مامانمو دوست دارم خیلی هم دوستش دارم ولی خیلی بد با من رفتار میکنه نمیدونم شاید حسودیش میشه به رفتار من با بابام یا هر چیزی ولی حتی میره میشینه زیر گوش بابام هم از من بد میگه من سال کنکورمه و خیلی داره اذیتم میکنه بهش هم که میگم منو دست میندازه میگه اینه فقط بهونته که امسال کنکور قبول نشدی بگی ای ...

ازدواج
۲سال نامزادی۸سال دوستی بخاطر اختلاف زیاد بهم خورد پسره پشت سرشم نگاه نکرد خانوادشم از خدا خواسته

خانوادگی
در رابطه با روابطم با خواهرم و کل اعضای خانوادم مشکل دارم.

کمکم کنید
سلام تورو خدا ب من کمک کنید خانمی سی ودو ساله ام و یکبار ازدواج کردم با کسی ک عاشقانه دوسش داشتم و واقعا میمردم براش و بنا ب دلایلی ک وجود داشت ایشون کارنمیکردن و خواهراش تو زندگی ما دخالت میکردن و من همیشه تو خونشون کاراشون. انجام میدادم و ازمادرش مراقبت میکردم و و و و ی دور وسایل خونه رو فروخت و ب ...

خط گوشی نمیخرن
من یک دختر ۱۴ ساله هستم گوشی دارم خطم کار نمیکنه به مامان بابام میگم خط جدیدی برام بگیرن نمیگیرن یه راه حل جلوم بزارید

کنترول هیاجان و سواد مالی

میخوام از همسرم جدا بشم
میخوام از همسرم جدا بشم دو ماهه ازدواج کردیم و هر روز دارم بیشتر مطمئن میشم که مناسب هم نبودیم

خانواده
۱۹ سالمه ی ماه دیگه باید برم دانشگاه خانواده‌ام نمیزارن تنها برم بیرون نمی‌دونم باید چیکار کنم تا درست بشه و بفهمند دیگه بزرگ شدم و اصلا این کارشون درست نیست

خیانت
سلام وقت بخیر خانوم ۲۵ ساله هست۷ سال از زندگی مشترکم میگذره تو این ۷ سال خانواده همسرم بشدت اذیتم کردن هرجور ک فکرشو بکنید بعد ۳ سال از زندگی خدا بهم یه دختر داده الان ۴ سالشه من با کم و زیاد شوهرم ساختم تو زندگی خیلی سختی کشیدم باهاش از نظر مالی بخاطر ندونم کاری هاش خیلی اذیت شدم و ضرر کردیم همش ...

خانواده همسر
سلام من خانم۲۷ساله هستم که ۱سال ازدواج کردم و ۲سال قبلش هم نامزد و عقد در این مدت خانواده همسرم بشدت با من بد رفتی و هر بار تو مهمونی ها تیکه و کنایه و برادر شوهر دوقلو با همسرم دارم که خیلی حسود از خراب کردن من تو جم و پشت سرم حرف زدن اصلا دریغ نمیکنه اون حتی شب عروسی مارو هم با دعوا خراب کرد و این ...